نوشته‌ها

توهین به زنان و کودکان

توهین به زنان و کودکان : توهین به زنان و کودکان در قانون مجازات اسلامی جرم انگاری شده است . زن بودن و صغیر بودن بزه دیده از مواردی است که موجب شده قانونگذار آن را از موارد تشدید مجازات توهین بداند .

 

توهین به زنان و کودکان

 

به موجب ماده 619 قانون تعزیرات مصوب 1375 : هر کس در اماکن عمومی یا معابر ، معترض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شؤون و حیثیت به آنان توهین نماید به حبس از دو تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد .

منظور از توهین به زنان و کودکان ، تعرض و دست درازی و ایجاد مزاحمت جسمانی و یا استفاده از الفاظی است که بر خلاف عفت عمومی و حیثیت افراد می باشد .

توهین به زنان و کودکان زمانی موضوعیت دارد که شخص در محل های رفت و آمد و معابر مانند کوچه ، بازار ، خیابان ، بیابان و کلیه اماکنی که اشخاص به صورت عمومی در آنجا باشند ، مرتکب توهین به زنان و کودکانی شود که سن آن ها به بلوغ شرعی نرسیده باشد .

بنابراین توهین در منزل شخصی یا اماکن شخصی مشمول عنوان توهین به زنان و کودکان نمی شود و تحت عنوان توهین عادی قرار می گیرد حتی اگر در آن محل اشخاص دیگری حضور داشته باشند مگر اینکه آن محل به دلایلی مانند برگزاری مراسم عزاداری یا یک جشن عمومی برای ورود عموم آزاد باشد .

دلیل پیش بینی جرم توهین به زنان و کودکـان و قرار دادن آن در زمره ی جرایم توهین مشدده ، آسیب پذیر بودن قربانیان این جرم و مختل شدن نظم و عفت عمومی به دلیل وقوع این نوع جرایم می باشد . شاید به همین دلیل است که جرم توهین به زنان و کودکان در اماکن عمومی بر خلاف جرم توهین ساده از جرایم قابل گذشت نیست .

 

شرایط تحقق جرم توهین به زنان و کودکان

توهین در مکان عمومی صورت گرفته باشد .

توهین مغایر با شئؤون و حیثیت قربانی باشد .

 

مجازات توهین به زنان و کودکان :

بر اساس ماده 619 قانون تعزیرات مصوب 1375 : مجازات توهین به زنان و کودکـان دو تا شش ماه حبس و تا 74 ضربه شلاق خواهد بود .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و اخذ مشاوره از وکیل کیفری با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

افترا

افترا : به معنی تهمت زدن و بهتان و یا به دروغ نسبت دادن کارهای ناروا به دیگری است . قانون مجازات اسلامی در ماده 697 ، در قسمت تعزیرات برای افترا مجازات تعیین کرده است .

 

افترا

بر این اساس هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جراید یا نطق در مجامع یا به هر وسیله ی دیگر به کسی امری را صریحاً نسبت دهد یا آنها را انتشار نماید که به موجب قانون آن امر جرم باشد و نتواند صحت اسناد را ثابت نماید ، جز در مواردی که موجب حد است ، به یک ماه تا یک سال حبس و تا 74 ضربه شلاق یا یکی از آنها محکوم می گردد .

همچنین در ماده 27 قانون اصلاح مبارزه با مواد مخدر عنوان داشته : هر گاه شخصی دیگری را به منظور تعقیب در مراجع ذیصلاح ، تعمداً و بر خلاف واقع ، متهم به یکی از جرایم موضوع این قانون ( مانند کشت خشخاش ، وارد کردن و تولید مواد مخدر ، نگهداری ، حمل ، خرید ، توزیع ، اخفاء ، عرضه و فروش مواد مخدر ، نگهداری آلات و ادوات استعمال مواد مخدر و نظایر آنها ) نماید ، به بیست و چهار ضربه شلاق محکوم خواهد شد .

در انتساب جرم افترا وسیله اسناد به دیگری حائز اهمیت نیست . چرا که در ماده 697 با آوردن کلمه ی (( یا به هر وسیله ی دیگر ))، وسیله ی اسناد به دیگری نامحدود شده است .

اشکال مختلف ارتکاب جرم :

هماگونه که اشاره شد در انتساب جرم افترا وسیله ی انتساب به دیگری نا محدود است . بنابراین مرتکب از طریق اوراق حتی یک ورقه هم می تواند مرتکب جرم شود و یا سخنرانی در یک جمع( افترای شفاهی ) نیز از موارد ارتکاب جرم است .

شرایط تحقق جرم افترا :

 – انتساب جرم به دیگری:

با توجه به اینکه قانونگذار صراحتاً از نسبت دادن جرم به دیگری جهت تحقق افترا سخن گفته است ، یکی از شرایط اصلی در تحقق افترا ، نسبت دادن جرم به دیگری است . به عبارت بهتر مرتکب باید فعل یا ترک فعلی که به موجب قانون جرم محسوب می شود را به قربانی نسبت دهد .

 – شخص بودن قربانی :

در تحقق جرم افترا نیز مانند جرم توهین ، لزوماً باید قربانی شخص حقیقی باشد و اشخاص حقوقی را نمی توان بزه دیده این جرم دانست .

 – صراحت در انتساب :

برای تحقق جرم انتساب ، مرتکب باید صراحتاً امری را که به موجب قانون جرم است به دیگری نسبت دهد . لازم به توضیح است که لزومی به ذکر مشخصات دقیق جرم ارتکابی به دیگری نیست و همین که جرمی را ( سرقت ، آدم ربایی ، ترک انفاق ) به صورت کلی به دیگری نسبت دهد ، کافی است .

افترا از جرایم قابل گذشت :

جرم افترا از جرایم قابل گذشت است و مرتکب با شکایت بزه دیده ، مورد تعقیب کیفری قرار می گیرد .

– ناتوانی مرتکب از انتساب صحت اِسناد :

چنانچه مرتکب بتواند صحت فعل یا ترک فعل انتسابی به شخص منتسب را اثبات کند ، قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود . در صورتی که نتواند صحت جرم منتسب شده را ثابت کند ، مشمول عنوان افترا خواهد بود .

– عمد در انتساب جرم :

جرم افترا از جرایم مادی صرف یا غیر عمدی نیست ؛ بنابراین وجود سوءنیت و یا عمد در انتسابِ عمل مجرمانه به بزه دیده نیز از شرایط لازم تحقق جرم است . به عبارت بهتر ، مرتکب باید در نسبت دادن عمل مجرمانه عامد باشد و همچنین در حالت مستی ، هیپنوتیزم ، خواب یا بیهوشی ، این کلمات را به زبان نیاورده باشد و همچنین از مجرمانه بودن عمل انتسابی آگاه باشد . به این معنی که بداند عملی که به قربانی نسبت می دهد ، دارای وصف مجرمانه می باشد .

– سوء نیت خاص در انتساب جرم :

مرتکب باید قصد بی آبرو کردن و هتک حیثیت طرف مقابل را داشته باشد .
چنانچه شخصی در مقام تظلم خواهی و احقاق حق علیه دیگری شکایت مطرح کند و نتواند صحت آن را ثابت کند ، با توجه به عدم سوء نیت و عنصر معنوی ( قصد و انگیزه ) و همچنین به دلیل اینکه شاکی راهی جز اعلام شکایت به مراجع صالحه را ندارد ، نمی توان علیه او اعلام جرم نمود و شاکی را تحت عنوان افترا تعقیب کرد . چرا که به دور از عدالت است به جای رفع ظلم ، شاکی را به عنوان مفتری کیفر دهیم .

مجازات افترا :

به موجب ماده 697 قانون تعزیرات مصوب 1375 : مجازات افترا ، حبس از یک ماه تا یک سال و همچنین تا 74 ضربه شلاق و یا یکی از این دو مجازات می باشد .

جهت کسب اطلاعات بیشتر و اخذ مشاوره از وکیل کیفری با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

تأیید رجوع از هبه

تأیید رجوع از هبه : تأیید رجوع از هبه : تعریف هبه : مطابق با ماده ی 795 قانون مدنی هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می کند ، تملیک کننده واهب ، طرف دیگر را متّهب ، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه می گویند .

 

تأیید رجوع از هبه

زمانی که عقد هبه بین طرفین ( واهب و متهب ) منعقد می شود و ملک در اختیار متهب قرار می گیرد ، اگر عین موهوبه یعنی همان ملک ،

موجود باشد ، واهب یا شخصی که هبه کرده است ، می تواند از آن رجوع کند .

بیشتر بخوانید : … وکیل مهریه

در موارد زیر واهب نمی تواند از هبه رجوع کند :

  1. در صورتی که متهّب پدر و مادر و یا اولاد واهب باشد .
  2. در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد .
  3. در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود .
  4. در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود .
  5. در صورت فوت هر یک از واهب یا متهب
  6. در صورتی که مالی به عنوان صدقه بخشیده شود

بیشتر بخوانید : وکیل طلاق توافقی

 

دادخواست تأیید رجوع از هبه :

بعد از رجوع واهب از هبه ، می تواند برای تثبیت آن دادخواست تأیید رجوع از هبه را مطرح کند ولی بهتر است از طریق اظهارنامه رسمی انجام گیرد .

در دعوای تأیید رجوع از هبه ، واهب که ملک خود را هدیه کرده است ، و حالا پشیمان شده ، خواهان دعوی است و متهب خوانده می باشد . از وقتی که واهب از هبه ی خود رجوع کند ، رجوع از هبه محقق شده است و واهب تنها برای تأیید و اعلام آن دادخواست می دهد . بنابراین رأی دادگاه در تأیید رجوع از هبه جنبه ی اعلامی داشته و نیاز به صدور اجراییه ندارد .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل خانواده با ما تماس بگیرید . تلفن تماس :09123939759

 

 

قلع و قمع بنای غیر مجاز

قلع و قمع بنای غیر مجاز : قلع و قمع بنای غیر مجاز :  دعوای قلع و قمع بنا به این صورت است که ، متصرف بدون اذن مالک و یا بدون مجوز قانونی یا  مجوز قراردادی ، اقداماتی مانند احداث بنا یا کاشتن درخت و زراعت در ملکی داشته باشد که در این صورت شخص ذی نفع می تواند ، دادخواست قلع و قمع بنای غیر مجاز را تقدیم کند .

خواهان در دعوای قلع و قمع کسی است که در ملک او به صورت غیر قانونی ، احداث بنا یا کاشت درخت کرده است و شخصی که در ملک دیگری ، بنا احداث کرده و یا درخت کاشته است ، خوانده محسوب می شود .

 

قلع و قمع بنای غیر مجاز

لازم به ذکر است که امکان طرح دعاوی دیگری که ارتباط کامل با موضوع قلع و قمع دارند در دادخواست وجود دارد . نظیر دعاوی خلع ید و یا رفع تصرف عدوانی .

چنانچه دعوای قلع و قمع بنا مستقل از خلع ید طرح شود ، حتماً باید بعد از دعوای خلع ید مطرح شود ؛ بنابراین قبل از خلع ید ، شنیده نمی شود . مگر در مواردی که ملک در تصرف خواهان باشد .

در صورت صدور حکم کیفری مبنی بر محکومیت متصرف به رفع تصرف عدوانی ، اگر در ملک مورد تصرف ، بنایی احداث شده و یا درختی کاشته شده باشد ، برای قلع و قمع بنا و یا درختان موجود در ملک باید دادخواست حقوقی قلع و قمع مطرح شود و امکان قلع و قمع به استناد حکم کیفری ، وجود ندارد .

 

اجرای رأی قلع و قمع بنای غیر مجاز

عملیات اجرای حکم قلع و قمع بنای غیر مجاز ، پس از قطعی شدن رأی شروع می شود و پس از صدور اجراییه ، واحد اجرا می تواند ، رأساً نسبت به قلع و قمع بنا اقدام کند .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص قلع و قمع بنای غیر مجاز ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی

مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی : مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی : یکی از مباحثی که از سوی کشاورزان در مقابل مالکین املاک زراعی مطرح می شود حق ریشه یا نسق زراعی است . حق ریشه به عنوان حق خاص متفاوت از حقوق مربوط به عرصه و اعیان ملک بوده و متعلق به کشاورزی است که بنا به عرف محلی ، در زمین دیگری فعالیت نموده و زحماتی را برای بارور کردن زمین متحمل شده است .

از دیر باز ، پس از آن که  مالکین املاک زراعی ، املاک خود را در قالب عقد اجاره در اختیار کشاورزان قرار می دادند ، کشاورزان شروع به آماده کردن زمین برای کاشت زمین و یا درخت می کردند ، در بعضی از نقاط ، عرف این گونه بود که پس از اتمام مدت قرارداد ، حقی برای کشاورز ایجاد می شد که بر اساس آن مالک قبل از تخلیه ی ملک مبلغی را به عنوان حق ریشه به کشاورز و زارع پرداخت می کرد .

 

مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی

حق ریشه یا نسق زراعی ، نوعی حق مالی است که شباهت زیادی به حقوقی مانند حق کسب و پیشه دارد .

این حق اگر چه در منابع فقهی سابقه ندارد ؛ ولی در نظام قانونی و رویه ی قضایی کشور با استناد به عرف به رسمیت شناخته شده است .

حق ریشه تنها در مورد املاک مزروعی است و در مورد سایر املاک موضوعیت ندارد .

شرایط مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی

زارع در صورتی می تواند مطالبه ی حق ریشه کند که ملک از دست او خارج شده باشد و در فرضی که ملک در تصرف زارع است ، مالک تعهدی نسبت به پرداخت حق ریشه ندارد ؛ بنابراین صاحب حق ریشه و نسق زراعی که اقدام به تخلیه ملک و تحویل آن به مالک کرده است ، می تواند دادخواست مطالبه ی بهای حق ریشه و نسق زراعی تقدیم کند .

 

میزان بهای حق ریشه و نسق زراعی در صورت عدم توافق بین مالک و زارع ، توسط کارشناس ارزیابی می شود .

صدور حکم محکومیت مالک زمین به پرداخت مبالغی تحت عنوان حق ریشه و نسخ زراعی در صورتی ممکن است که تصرفات زارع ناشی از اذن مالک و یا در غالب یکی از عقود زراعی باشد و غصب ایجاد حقی برای زارع نمی کند .

نحوه ی اجرای رأی

پس از صدور رأی محکومیت خوانده به پرداخت حق ریشه و قطعیت رأی ، اجراییه صادر می شود و محکوم علیه مکلف است ظرف مدت ده روز نسبت به اجرای آن اقدام کند در غیر این صورت اموال محکوم علیه از جمله ملکی که نسبت به آن ادعای حق ریشه شده است ، قابل توقیف است و از طریق مزایده به فروش می رسد .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

دعوی خلع ید

دعوی خلع ید : دعوی خلع ید : چنان چه ملکی که دارای سند رسمی است به صورت غیر قانونی در تصرف شخصی غیر از مالک باشد ، کسی که سند مالکیت به نام اوست ، می تواند برای تخلیه ی ملک خود، دعوی خلع ید مطرح کند .

همچنین اگر ملک مشاعی در تصرف برخی از مالکین باشد ، سایر مالکین می توانند برای تخلیه ملک ، دادخواست خلع ید را علیه شرکایی که ملک در تصرف آنها است ، تقدیم کند . مالک ملک ، می تواند به عنوان خواهان ، علیه متصرف غیر قانونی ملک اقامه دعوا کند و از دادگاه رفع تصرف غیر مجاز خوانده را به همراه تحویل ملک تقاضا کند .

 

دعوی خلع ید

دعوای خلع ید چهار رکن دارد که این چهار رکن عبارت است از :

  1. مالکیت رسمی خواهان بر ملک
  2. غیر منقول بودن مال مورد تصرف
  3. احراز تصرف خوانده بر ملک
  4. غیر قانونی بودن تصرف متصرف

بنابراین دعوای خلع ید ، فرع بر اثبات مالکیت است و اولین شرط دعوای خلع ید این است که خواهان ، مالک رسمی ملک باشد ؛ بنابراین در املاکی که ثبت نشده است ، ضمن دادخواست خلع ید باید دادخواست اثبات مالکیت نیز طرح شود .

در دعوای خلع ید از ملک مشاع ، بهتر است که دعوا علیه همه شرکا مطرح شود .

 

آیا وجود تقسیم نامه مانع از طرح دعوای خلع ید می شود ؟

اگر بین مالکین مشاع ، تقسیم نامه وجود داشته باشد ، نمی توان دادخواست خلع ید مطرح کرد .

نحوه اجرای دعوی خلع ید

بعد از اینکه حکم خلع ید قطعی شد ، مطابق قواعد عمومی آیین دادرسی مدنی ، اجراییه صادر می شود و خوانده ظرف مهلت ده روز از تاریخ ابلاغ اجراییه باید نسبت به خلع ید اقدام کند . در صورت تداوم تصرف از سوی محکوم علیه ، اجرای احکام از طریق ضابطین قضایی اقدام به تخلیه ملک می کند .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص خلع ید ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین

تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین : تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین : معامله به قصد فرار از دین : چنان چه شخص مدیون برای جلوگیری از توقیف اموال خود و فرار از پرداخت دین به طلبکاران ، اموال خود را به دیگران انتقال دهد ، این عمل اصطلاحاً معامله به قصد فرار از دین محسوب می شود . ادعای معامله به قصد فرار از دین در مورد املاک بسیار متداول است .

 

تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین

 

معامله با قصد فرار از دین دارای سه رکن اساسی است ، که این سه رکن اساسی می بایست توسط مدعی اثبات شود ، این سه رکن عبارت است از :

  1. وجود دین : وجود دین باید مسلم باشد و در آن اختلاف نباشد . در غیر این صورت اثبات آن با حکم قطعی دادگاه است .
  2. قصد فرار از دین
  3. صوری بودن معامله : در برخی موارد لزومی به اثبات صوری بودن معامله نیست و صرف آن که اثبات شود ، معامله به قصد فرار از دین صورت گرفته برای فسخ قرارداد کافی است .

 

معامله به قصد فرار از دین دارای دو جنبه ی حقوقی و کیفری است .

شرایط احراز جرم معامله به قصد فرار از دین :

مطابق با ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی : انتقال مال به دیگری به هر نحو به وسیله ی مدیون با انگیزه ی فرار از دین به نحوی که باقی مانده اموال برای پرداخت دیون کافی نباشد ، موجب حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکوم به یا هر دو مجازات می شود و در صورتی که منتقل الیه نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد ، در حکم شریک جرم است در این صورت عین آن مال و در صورت تلف یا انتقال ، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال گیرنده به عنوان جریمه ، اخذ و محکوم به از محل آن استیفا خواهد شد .

در مورد جنبه ی حقوقی معامله به قصد فرار از دین ، قانون مبهم و نارسا است چرا که در ماده 218 قانون مدنی آمده است که : هر گاه معلوم شود معامله با قصد فرار از دین و به طور صوری انجام شده ، آن معامله باطل است .

 

قانونگذار با افزودن قید صوری بودن معامله در اصلاحات سال 70 ، ابهام ایجاد کرده است . در واقع حکم معامله به قصد فرار از دین که به نحو صوری انجام نشده است ، مسکوت گذاشته شده است .

 

به نظر می رسد که بطلان در ماده 218 قانون مدنی ناظر به معاملاتی است که به طور صوری انجام شده . در نتیجه معامله صوری اعم از اینکه به قصد فرار از دین باشد یا نباشد ، باطل است .

اما معامله واقعی به قصد ( انگیزه ) فرار از دین ، بین دو طرف نافذ و در برابر اشخاص ثالث ، غیر قابل استناد است و طلبکار به محض مراجعه می تواند ، معامله را فسخ کند البته برخی از حقوقدانان ، معامله به قصد فرار از دین را غیر نافذ می شمارند و صحت یا بطلان معامله را منوط به تنفیذ یا رد طلبکار می دانند ؛ بنابر این در رویه ی دادگاه های حقوقی به نظر واحدی دست نیافته ایم . ولی به نظر می رسد ، دادخواست تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین در دادگاه ها ، مقبولیت بیشتری داشته باشد .

مبنای حقوقی دادخواست تأیید فسخ معامله به قصد فرار از دین :

در معاملات به قصد فرار از دین ، تنها طلبکاران ، حق درخواست تأیید فسخ و یا بطلان را دارند . پس از فسخ قرارداد ، هر یک از طرفین قرارداد که فسخ را به نفع خود می داند ، می تواند دادخواست تأیید فسخ را تقدیم کند .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر ، قبل از طرح دادخواست  یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

تأیید فسخ قرارداد به جهت خیار تخلف شرط

تأیید فسخ قرارداد به جهت خیار تخلف شرط : تأیید فسخ قرارداد به جهت خیار تخلف شرط : چنان چه در یک قرارداد به نفع یکی از طرفین شرطی پیش بینی شود ، اعم از آنکه این شرط ، شرط فعل باشد یا شرط صفت و یا شرط نتیجه ، در صورت تخلف متعهد از شرط و یا بی اعتباری شرط ، مشروط له می تواند ، اقدام به فسخ قرارداد کند . اگر شرط مندرج در قرارداد شرط صفت باشد ، مانند آنکه در قرارداد شرط شود ، ملک مورد معامله دارای صفت و ویژگی خاصی باشد ، ضمانت اجرای تخلف از شرط ، ایجاد حق فسخ برای مشروط له است و مشروط له نمی تواند از مبلغ ثمن معامله بکاهد .

 

تأیید فسخ قرارداد به جهت خیار تخلف شرط

 

در صورتی که شرط مذکور در قرارداد شرط فعل باشد ؛ چنان چه شخص متعهد در قرارداد عمل به شرط نکند ، متعهد له باید ابتدا الزام متعهد به انجام تعهد را از دادگاه بخواهد و چنان چه متعهد ، تعهد را انجام نداد ، متعهد له می تواند ، شخصاً یا از طریق شخص دیگر ، تعهد را انجام و هزینه های آن را از متعهد دریافت کند .

 

چنان چه امکان اجرای تعهد از طریق متعهد له و یا شخص ثالث نیز نباشد ، متعهد له می تواند اقدام به فسخ قرارداد کند .

به خیار تخلف از شرط اصطلاحاً خیار اشتراط نیز گفته می شود .

در هر یک از از موارد فوق ، شخصی که در قرارداد به نفع او شرطی ذکر شده است ، می تواند پس از فسخ قرارداد ، تأیید فسخ قرارداد را از دادگاه بخواهد .

 

مبنای حقوقی دادخواست تأیید فسخ قرارداد به جهت خیار تخلف شرط

از آنجا که تأیید فسخ ، خلاف اصل صحت قرارداد هاست و ادعایی است که می بایستی ثابت شود ، باید به عنوان خواسته طرح شود ، اما در صورتی که به عنوان دفاع از دعوای طرف مقابل مطرح شود ، نیاز به طرح دعوای تقابل ندارد . بر این اساس طرفی که مدعی فسخ قرارداد و انحلال آن است ، می تواند صبر کند تا طرف مقابل برای الزام وی به قرارداد یا عناوین مشابه دیگر ، اقدام کند و در مقام دفاع از حقوق خود به فسخ قرارداد استناد کند . بر این اساس در استناد به فسخ قرارداد نیازی به طرح دعوای تقابل هم نخواهد بود .

 

اجرای رأی تأیید فسخ قرارداد

دادگاه فقط فسخ قرارداد را تأیید می کند و در واقع فسخ زمانی حاصل می شود که متعهد له ، آن را اعمال و به طرف مقابل اعلام می کند . بنابراین اجراییه در این دعاوی صادر نمی شود و حکم دادگاه تنها جنبه ی اعلامی دارد .

جهت کسب اطلاعات بیشتر ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

تأیید فسخ قرارداد به جهت تدلیس

تأیید فسخ قرارداد به جهت تدلیس : تأیید فسخ قرارداد به جهت تدلیس : معنای تدلیس : تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله می شود . به بیان دیگر تدلیس عبارت است از پوشاندن عیب مال و یا اظهار کردن و نمایاندن امتیاز و کمال غیر واقعی در مال .

 

تأیید فسخ قرارداد به جهت تدلیس

 

در خیار تدلیس ، لازم است که عملیات متقلبانه به قصد فریب طرف مقابل صورت گرفته باشد . تدلیس فریبی است که قبل از انجام معامله به کار می رود تا رغبت به انجام معامله را ایجاد کند وگرنه فریبی که بعد از عقد و در جریان اجرای قرارداد صورت گرفته ، سبب خیار تدلیس نمی شود .

چنانچه فروشنده تدلیس کرده باشد ، خریدار حق فسخ دارد و اگر خریدار تدلیس کرده باشد اِعمال حق فسخ برای فروشنده امکان پذیر است .

اسقاط خیار تدلیس

خیار تدلیس را نمی توان ضمن قرارداد یا جداگانه ساقط کرد ؛ چرا که شرط اسقاط آن با نظم عمومی منافات دارد . مگر این که شخص پس از آن که متوجه شد فریب خورده است و حق فسخ برایش ایجاد شد ، آن را ساقط کند .

مبنای حقوقی دادخواست تأیید فسخ قرارداد به جهت تدلیس

هر گاه یکی از طرفین معامله برای فریب دادن طرف دیگر ، وصفی موهوم و بی اساس را به ملک خود نسبت دهد یا عیبی که در آن است را بپوشاند ، در معامله تدلیس کرده است . برای آنکه خیار تدلیس محقق شود ، حتماً باید عملیات فریب کارانه انجام شود و طرف مقابل نیز در نتیجه این عملیات ، فریب بخورد . عملیات فریب دهنده باید به نحوی باشد که موجب رغبت شخص فریب خورده به انجام معامله شود و این فریب ضرر قابل توجهی به وی وارد کند که در این صورت طرف فریب خورده ، حق فسخ معامله را دارد . پس از آنکه قرارداد بر اساس خیار تدلیس ، توسط ذی نفع فسخ شد ، هر یک از طرفین قرارداد می تواند ، دادخواست تأیید فسخ را در دادگاه صالح طرح کند .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر ، قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759

تأیید بطلان معامله به دلیل حجر

تأیید بطلان معامله به دلیل حجر : تأیید بطلان معامله به دلیل حجر : حَجر در لغت به معنای بازداشتن و منع است و در اصطلاح حقوقی کسی که از تصرف در اموال خود منع شده است را محجور می گویند . مستفاد از ماده 1207 قانون مدنی، مهم ترین اسباب حَجر عبارت است از : صغر ( عدم بلوغ) ، سفه ( کسی که عقل معاش ندارد ) و دیوانگی . ورشکستگی تاجر نیز یکی از اسباب حجر است که تاجر را از تصرف در اموال خود به ضرر طلبکاران ، منع می کند .

 

تأیید بطلان معامله به دلیل حجر

شخصی را که در شرایط حجر قرار دارد ، اصطلاحاً محجور می نامند .

 

اصولاً معاملات اشخاص محجور باطل و در مواردی هم غیر نافذ است . معاملات غیر نافذ محجور با رد سرپرست وی اعم از ولی یا قیم باطل می شود . از جمله اشخاص محجوری که معاملات آنها باطل است ، مجنون و صغیر غیر ممیز است . بنابراین اگر شخص مجنون و یا صغیر غیر ممیزی ، ملکی را معامله کند آن معامله باطل است و طرف دیگر معامله می تواند تأیید و اعلام بطلان معامله را از دادگاه بخواهد .

 

معاملات صغیر ممیز و اشخاص غیر رشید که هیچ ضرر و تعهدی برای آنها ایجاد نکند ، صحیح است و معاملاتی که ممکن است ، آنها را متعهد کند و یا ضرری برای آنها داشته باشد ، غیر نافذ است و صحت آن منوط به تأیید ولی و یا قیم است .

معاملات تاجر ورشکسته :

معاملات تاجر ورشکسته در شرایطی صحیح و در مواردی باطل و در مواردی غیر نافذ و در برخی حالات ، قابل فسخ است .

 

برخی معاملات قیم شخص محجور از نظر قانونی ممنوع است و ضمانت اجرای اینگونه معاملات ، عدم نفوذ آن و در صورت رد این معاملات از سوی دادستان ، بطلان آن است . مثلاً فروش اموال غیر منقول محجور توسط قیم ، بدون اجازه دادستان ، مانند معامله ی فضولی غیر نافذ است و اگر دادستان معامله را تنفیذ نکند ، معامله باطل می شود .

 

در تمام مواردی که معاملات محجور باطل محسوب می شود ، دادگاه به تقاضای ذی نفع و یا شخص ذی سمت به این بطلان رسیدگی و بطلان معامله را تأیید می کند .

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر قبل از طرح دادخواست یا دفاع در دعوی و اخذ مشاوره از وکیل ملکی با ما تماس بگیرید . تلفن تماس : 09123939759